lov4

partia girl

lov4

این یک داستان واقعی است و در ژاپن اتفاق افتاده است...

شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی،خراب میکرد...

خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی،بین دیوارهای چوبی هستند...

ان شخص،درحین خراب کردن دیوار،دربین ان مارمولکی رادید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود...

دلش سوخت اما برای یک لحظه کنجکاو شد...

وقتی میخ را بررسی کرد،متعجب شد،چون این میخ ١٠ سال پیش،هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود...

چ اتفاقی افتاده بود؟؟؟

مارمولک،١٠ سال در چنان موقعیتی زنده مانده بود...

چنین چیزی امکان نداشت و غیر قابل تصوربود...

متحیر از این مسئله ،کارش راکنار گذاشت ومارمولک را مشاهده کرد دراین مدت چ کار میکرده است؟؟؟؟

چگونه و چ میخورده است؟؟؟

همانطور که به مارمولک نگاه میکرد،مارمولکی دیگر،باغذایی در دهانش ظاهر شد...

مرد شدیدا منقلب شد...

باخود گفت:

-١٠سال مراقبت!چ عشقی!چ عشق قشنگی!

نتیجه:اگرموجود ب این کوچکی بتواند،عشقی ب این بزرگی داشته باشد،پس تصور کنید،ماتا چ حد میتوانیم،عاشق باشیم و به نزدیکانمان عشق بورزیم...



نظرات شما عزیزان:

pegah
ساعت17:56---21 آبان 1391
weblog kheyli zibaeeeeeeeeeeee dari azizam

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, ] [ 17:10 ] [ atefeh ] [ 3 نظر ]